کلمات با ادب به پیشواز آزادی میروند
موارد زیادی هست که به استفاده از یک کلمه بعنوان یک ترکیب واحد چنان عادت میکنیم که ممکن است معنی لغتی و اجزای آن اصلاً توجهمان را جلب نکند. برای من هربار پیش آمده که یک کلمه را جور دیگری ببینم یا رویش بیشتر فکر کنم نتیجه خیلی خوب بوده. مثلاً لغت زشت "همجنسباز" را در نظر بگیرید. چرا زشت؟ خوب برای اینکه خیلی بار منفی دارد، حتی قبل از اینکه یک آدمی بیاید و تحقیق کند بفهمد داستان چیه و تعریف این کلمه چیه این سیگنال را دریافت میکند که: همجنسباز فردی است که دارد کاری غیراخلاقی را، آن هم ارادی و از روی تفریح، انجام میدهد. خب در کنار این کلمه داریم کلمات مشابهی که زمینه این نتیجه گیری را فراهم کنند، مثلاً بچهباز، دخترباز، پسرباز، رفیقباز، هوسباز، قمارباز، حقهباز، دغلباز، یا بسته به اینکه شما چطور تربیت شده باشید ولی برای من که اینها هم بار منفی داشته اند: سگباز، گربهباز، کفترباز، و شاید خیلی مثالهای دیگر. ظاهراً پسوند باز در زبان فارسی اسم صفت مبالغه میسازد. بنابراین معنی هر کلمه غلوّ شدهی اسمی است که همراهش میاید. بهرحال.
آدم میتونه به کسی که رابطهی خوبی با حیوانات دارد (مثلاً آگاهانه اذیتشان نمیکند)، شاید از آنها نگهداری میکند، یا حیوانات همدمش هستند بگوید مثلاً سگباز! خب این کلمهی اشتباهی است برای این توصیف. سگباز معنی خوبی ندارد، نشان نمیدهد که این رابطه یک حیوان بیگناه است با یک آدم مهربان، و اینکه آنها به هم محبت میکنند. نشان نمیدهد وقتی سگت را بغل میکنی و قلبش تند تند میزند و دمش از شدت خوشحالی حتی از آن هم تندتر، چقدر بیدلیل خوشحال میشوی. نشان نمیدهد همین آدم سگباز اگر زلزله بیاید به فکر نجات او است، یا اینکه همین سگ آنقدر شعور دارد که بتواند برود کسی را بیاورد تا صاحبش را از زیر آوار بیرون بکشد.
به همین ترتیب اگر کسی به یک آدمی که شریک زندگیاش همجنسش است بگوید همجنسباز، به نظر من اشتباه کامل هست. درک من از همجنسباز یعنی کسی که علاوه بر کشش به همجنس، صرفاً این رابطه را به صورت بازی و غیرجدی برقرار میکند. هیچ تعهدی ندارد (مثلاً با معنی تعدد و تکرار زیاد)، و حتی ممکن است با هدف سوءاستفاده باشد. هرچه که هست این واژه زشت فارسی از همان اول فاتحهی یک آدم همجنسگرا را (و بلکه سایر گرایشهای جنسی را) در فرهنگمان خوانده است، متأسفانه. بله، همجنسگرا، چون این گرایش از لحظه ی تولد همراه آدم است و انتخاب خودش نیست. چون هرچیزی که در وجود آدم نهاده شده معیاری است برای آزادی، از رنگ پوست، قیافه، و زبان گرفته تا طرز تفکر، ایدهها، و گرایش جنسی. برای آزادی و دموکراسی باید ازحرفها و کلمهها و شوخیها و همین چیزهای سادهی روزمره شروع کرد.
پ.ن.: البته یک آدم همجنسگرا خیلی خوب میتواند این حرف را بفهمد، ولی گاهی وقتها برای احترام گذاشتن و رعایت ادب و در یک کلام همدلی، نیازی به شبیه بودن نیست.
پ.ن.: البته یک آدم همجنسگرا خیلی خوب میتواند این حرف را بفهمد، ولی گاهی وقتها برای احترام گذاشتن و رعایت ادب و در یک کلام همدلی، نیازی به شبیه بودن نیست.
کلمات چقدر در موضع گیری های ما تاثیر گذارند...
پاسخحذف