کلمات با ادب به پیشواز آزادی میروند
موارد زیادی هست که به استفاده از یک کلمه بعنوان یک ترکیب واحد چنان عادت میکنیم که ممکن است معنی لغتی و اجزای آن اصلاً توجهمان را جلب نکند. برای من هربار پیش آمده که یک کلمه را جور دیگری ببینم یا رویش بیشتر فکر کنم نتیجه خیلی خوب بوده. مثلاً لغت زشت "همجنسباز" را در نظر بگیرید. چرا زشت؟ خوب برای اینکه خیلی بار منفی دارد، حتی قبل از اینکه یک آدمی بیاید و تحقیق کند بفهمد داستان چیه و تعریف این کلمه چیه این سیگنال را دریافت میکند که: همجنسباز فردی است که دارد کاری غیراخلاقی را، آن هم ارادی و از روی تفریح، انجام میدهد. خب در کنار این کلمه داریم کلمات مشابهی که زمینه این نتیجه گیری را فراهم کنند، مثلاً بچهباز، دخترباز، پسرباز، رفیقباز، هوسباز، قمارباز، حقهباز، دغلباز، یا بسته به اینکه شما چطور تربیت شده باشید ولی برای من که اینها هم بار منفی داشته اند: سگباز، گربهباز، کفترباز، و شاید خیلی مثالهای دیگر. ظاهراً پسوند باز در زبان فارسی اسم صفت مبالغه میسازد. بنابراین معنی هر کلمه غلوّ شدهی اسمی است که همراهش میاید. بهرحال. آدم میتونه به کسی که رابطهی خوبی با حی