وفا کنیم و ملامت کشیم
استاد با خنده میگوید امروز هم که سالگرد آزادی خرمشهر است، و ما هم غافلانه میخندیم. من بیشتربه این دلیل که فکر کردم آزادی خرمشهر هیچ شباهتی با مناسبتهایی مثل بزرگداشت سعدی، خیام، عطار، و حافظ ندارد که بشود در کلاس برایش تصنیف خواند یا چند بیت شعری یا حکایتی. با اشارهی کوچکی از ما متوجه میشود یکی از بچهها هنوز کارش را نشان نداده است، صحبت قطع میشود و به درسش گوش میدهیم که بیداد کت و نیداوود است در همایون. استاد یک اشکال ظریفش را میگیرد و توضیح میدهد دیکتهی اول را خودت باید دربیاوری که همان نغمههاست. دیکتهی بعدی را من به تو میگویم که مضرابگذاری و فن کار است. دیکتههای بعدی شدت نواخت و زمانبندی و کششاند، که اینها را هم باید خودت با ذوقت دربیاوری، من فقط میتوانم مثل راهنما بگویم این حالت اینطور که میزنی خوب شد یا نه. این مثل تحصیلات تکمیلی است، و من هم کاملا نقش استاد راهنمایت را دارم. وقتی دربارهی مضراب صحیح و نغمهها حرف میزنیم سطح متوسطه است، و وقتی آهنگ را حفظ میشوی و سعی میکنی با گوش دادن آن را بدست بیاوری، سطح مقدماتی است. با همان کوک همایون برایمان چند درآمد و