اشکِ خمیازه

اینجا اتاق انتظار کلاس آقای کیانی است :) کله‌ام را انداخته‌ام پایین شاید دارم صدای ساز بچه‌ها را می‌شنوم که وسطش نیلوفر به ماهرو میگوید عروس راه دور میشی ها! نگاه میکنم. قیافه ماهرو کسل است. نیلوفر با شیطنتی که خیلی وقت است ازو ندیده‌ام رو به من می‌پرسد تو خمیازه میکشی اشکت در میاد؟ مبهوت نگاهش میکنم و بعد از کمی فکر با لبخند بیخیالی می‌گویم آره فکر کنم اگر خیلی عمیق باشه اشکم هم دربیاد :)) جواب میشنوم که واسه همینه عروس راه دور شدی دیگه! :))) 

و ما خشنود از یادگرفتن یک ضرب‌المثل متناسب با موقعیت سر تکان می‌دهیم. 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

معرفی می‌کنم: بلبل

دو راه از هم جدا

هستی