یک آشنا یک مسابقه از خاطرات شیطنت در دوران مدرسه گذاشته که من از اونجایی که بسیار مودب و غیرفعال بودم همیشه، اصلا کاندید خوبی برای رقابت نیستم. اما میشه مروری داشت و رگههای ضعیفی رو در پستوی ذهن پیدا کرد. اولینش کلاس دوم دبستان بود که سعی کردم معلمم رو با این سوال بنیادی در حساب شگفتزده کنم که چرا برای تنوع که شده یکبار از سمت چپ اعداد چند رقمی رو زیر هم جمع نزنیم؟ غافل از اینکه معلم ما شوخی سرش نمیشد و حتی با جدیت ما رو توجیه نکرد. در خاطرهای دیگر، همراه دوستم که مامانش معلم پایهی قبل مدرسه بود رفتیم سر کلاس مامانش نشستیم. خانم ناظم متوجه شد و بلافاصله پس از اون یک دست من در دست مامان و دیگری در دست خانم ناظم با دو پا روی چارچوب در، کشیده میشدم. از ایشون اصرار که زشته یعنی چی، و از اوشون انکار که بذار بچه بمونه. جالب اینکه با دوستم کاری نداشت و فقط من رو کشوند برد بیرون. در پایهی بعد سر نقاشی که از بس موضوع آزاد داده بودند سوژههام تمام شده بود، تصویر صفحهی اول کتاب رو کشیدم، و خدا شاهده که تمام سعیام رو کردم یک پرترهی حرفهای دربیاد و کاملا شبیه بشه، هیچ شوخی ه...
فعلا برای مدتی اینجا نوشتن وبلاگم را ادامه میدهم. بخشی از یک آزمایش است که ببینم با مخاطب بیشتر احساس امنیت و راحتی دارم یا نه. شاید ماندم، شاید هم برگشتم :)
دیشب قسمت شد کلیپی از شعر "دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟" حسین پناهی را، اول با اجرای جناب چاووشی بعد با دکلمهی خودش ببینم. ضمن احترام به همه کسانی که آهنگهای محسن چاووشی و صدای سوزناک و خشدار ایشان را دوست میدارند، من اعتراضی دارم فقط به سبک خوانش و اجرای این شعر. اعتراف میکنم که من هم تحت تاثیر جنس صدای خواننده (نه البته چاووشی) موقع گوش دادن به آهنگ قرار میگیرم. ولی نه در شرایطی که شعر یا اهنگ خراب شده باشه. اگر اجرای حسین پناهی را گوش کنید، میبینید که کل شعر شبیه به یک داستان و مکالمه هست که شاعر با لحنی گلایهمند، و در عین حال حیران و متعجب، داره دنیا رو از دید خودش نقد میکنه. این اجرا خیلی شبیه به کاری هست که بازیگر تئاتر انجام میده، یعنی شما تغییر لحن، تغییر مخاطب، فلاشبک به گذشته و مرور خاطرات (مثلا قسمت عموزنجیرباف) رو خیلی راحت میتونید از این دکلمه دریافت کنید. هرچی که مکالمه جلوتر میره شما هم تمرکزتون روی بحث بیشتر میشه و بهتر دنبالش میکنید. درست مثل بچهی کوچولویی که از مدرسه برگشته خسته و داغون و عصبانی. در رو که به رویش باز میکنین یک بند و تندتند شروع میکنه به ...
نظرات
ارسال یک نظر